بنیاد بین المللی هنر کودکان، نهادی بین المللی است که مرکز آن در ایالات متحده آمریکا قرار دارد و با نمایندگان و همکارانی از کشورهای مختلف جهان برای ترویج صلح و توسعه از راه هنر برای کودکان تلاش می‌کند.

اکنون، سازمان‌ها و نهادهایی در بسیاری از کشورهای جهان با بنیاد بین‌المللی هنر کودکان همکاری می‌کنند. از جمله، سوییس، آذربایجان، برزیل، کنیا، ژاپن، مصر، هند، ترکیه، مکزیک،فلسطین، پاکستان، عربستان سعودی، رومانی، ویتنام، یمن، لبنان، چین و .... در ایران هم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با این بنیاد همکاری می‌کند.

ویژگی های مربی هنر
مربی هنر چه همان مربی کلاس باشد وچه فردی که بطور تخصصی به آموزش هنر بپردازد می بایستی که دارای ویژگی هایی باشدو نکاتی را در نظر بگیرد.
به این ویژگی ها در دو بخش می پردازیم.
1- ویژگی های شخصیتی
2- ویژگی های‏ کار ونحوه عملکرد در کلاس
ویژگی های شخصیتی مربی هنر کودک

1- عمق وعلاقه به کودک
بدون علاقه صمیمانه به کودک هرگز نمی توان مربی خوبی بود. مربی که قلبش برای کودک می تپد با شادی آنها شاد می شود واندوهشان را جدی می گیرد،متوجه هر نوع تغییر وتحولی در کودکان خواهد شد علاقه یا بی حوصلگی آنها را در کودکند.‏
این مربی کودک زشت وزیا ،با هوش وکم استعداد ،مطیع وناسازگار ،همگی برایش عزیز ودوست داشتنی هستند وبا هر کدام مناسب ودر خور درکشان صحبت می کند ونهایتاً پیشرفت وشکوفایی همه آنها را مد نظر دارد.
2- توانایی های ذهنی وجسمی وروانی مربی
مربی کم حوصله ،خستگی پذیر،عصبانی ،زوررنج وحساس ومربی که از بیماری های جسمی مشخص رنج می بر در کارش مربی گری معمولاً کمتر موفق است، کار با کودکان نیاز به انرژی ،تحمل روحی واستقامت بدنی دارد.‏
3- خلاقیت در مربی هنر
مربی هنر لزوماً نباید خود هنرمند باشد یا هنرمندی خلاق اگرچه باشد بسیار مطلوبتر است. اما نیاز دارد خود دارای تفکری خلاق باشد وسعت دید داشته باشد وهر نوع ایده تازه وحرکت جدید ا درک کند کودکان را وادار به کپی کاری یا تقلید از نمونه ننماید وقتی کار کودکی را درک نکرده است آنرا محکوم نکند. به عبارتی آزاد اندیش باشد .خود نیز به کار کودک خالق بنگرد تا ویژگی های اثر او را دریابد.  ‏
4- آینده نگری ودور اندیشی
مربی باید تئوری خود را از تعلیم وتربیت کودک حداقل برای خودش روشن کند واینکه در کنار آن چگونه وبا چه هدفی تدریس نقاشی را به عهده گرفته ومداماً خود را مورد ارزیابی قرار دهد. ببیند کجای کار است وتا چد اندازه به هدفش نزدیک شده. لزوماً هدف او باید دارای ارزش های والای انسانی باشد چرا که در حساس ترین دوه رشد یک انسان با او حرکت می کند. ‏
5- کنجکاوی و دقت در مشاهده
مربی خود باید دارای دقت وتمرکز لازم در مشاهده اطراف باشد. مثلا هنگامی که کودکان را برای بازدیدی می برد برای آنکه در آنها عادت در دقیق دیدن را ایجاد کند . ابتدا فرد باید دقیق ببیند وحواس خود را بخوبی بکار بگیرد.‏
6- دقیق ومنضبط باشد
این دقت وانظباط به کلیه فعالیتهای کلاس اول ارتباط دارد. سر ساعت مقرر در کلاس حضو داشته باشد وسایل وابزار کارش را از قبل تهیه کرده وتیزو مرتب نگهداری کند.وعده های توقعاتی را که با کودکان مطرح می کند از یاد نبرد وبموقع آنها را جای کند .کودکان نسبت به مربی بی انظباطی بی اعتماد می شوند ونیز یادگیری غلطی از بی دقتی او خواهند یافت.‏
7- اهل مطالعه وتحقیق باشند
مطالعه مداوم از آثار نویسندگان گذشته وحال ,مقالات وتحقیقات مختلف حداقل در ارتباط با کارایی,از ضروریات کار یک مربی است. وبه این ترتیب می تواند روحیه تحقیق و بررسی را در ارتباط با کارایی از ضروریات کار یک مربی است. وبه این ترتیب می تواند روحیه تحقیق وبررسی را در خود رشد دهد. نقاشی کودکان منبع عظیم وجذاب وکم بررسی شده ایست که هر نکته آن قابل بررسی عمیقی است و نتایج و دست آورد های جالب توجهی در اختیار مربی محقق قرار خواهد داد. عادت به یاد داشت برداری از تجربیات هر جلسه به کار ویا هر دست آورد تازه امکان جمع بندی وبررسی وبرنامه ریزی جدید به مربی خواهد داد. ‏
8- اطلاع از روندرشد کودک
مربی هنر با کودک در ارتباط ایت این کودک دارای پیشینه رشدی خاصی بوده وبعداً نیز دارای توانایی ها رشدی خاصی خواهد شد. هم اکنون نیز دارای ویژگی های روانی ,رفتاری, جنسی ,هوش واجتماعی خاصی است. حتی از نظر رشد ترسیمی نیز مراحلی نمی گذارند . مربی با مطالعه کتابهای در زمینه روانشاسی تعلیم وتربیت وهنر کودک با نظرات دانشمندان در این خصوص آشنا می شود.‏
9- مطالعه هنر وهنر کودک
دانشجویان رشته هنر مقدمات لازم در زمینه هنر را دارا هشتند. اما نیاز به مطالعه هنر کودک را نیز دارند. چگونگی آموزش واطلاعات لازم جهت بررسی کارهای هنری کودکان در کتبی در اینباره آمده است.
10- شناخت وسایل وابزار کار
مربی خود باید به استفاده از ابزارهای کارش مسلط باشد شخصاً با آنها کارکرده باشد,چگونگی استفاده از آنها ومشکلات احتمالی کار با کودکان را دریافته باشد,تا بتواند راهنمائی های لازم واحیاناً پیشگیری لازم را انجام دهد وانتخاب بجائی از وسایل با توجه به سن کودکان ,شرایط سنی وامکانات محیطی ومادی داشته باشد. با دقت در محیط می تواند از ابزارهای استفاده کند که کمتر کسی به فکرش رسیده باشد. به این صورت حداکثر استفاده را از امکانات هر محیط بنماید. ‏
11- یکبارهم شده نقاش باشد.
معمولاً مربیان هنر خود نقاش هستند واما معمولاً نقاشانی که با احتیاط وملاحظه کاریهای خاصی نقاشی می کنند.
چه این قبیل مربیان وچه مربیانی که نقاش نیستند ورقی در مقابل خود بگذارند وبه راحتی وسرعت عمل کودکان نقاشی کنید ،یکباره هم که شده خود را فارغ از قید وبندهای متعلق ودیگر پسندانه ,رها کنید ونقاشی کنید از دید کودکان به دنیا نگاه کنید ،ساده ببینید وساده ترسیم کنید . سپس آنرا با نقاشی کودکان مایسه کنید. تجربه کم ارزشی نخواهد بود. ‏
12- رابطه مناسب با والدین وپرسنل دیگر مرکز آموزشی
مربی هنر و والدین ،مربی هنر وپرسنل دیگر, نیاز به همکاری وهمفکری دارند. مجموعه از این افراد در کودک اثر می گذارند واگر قرار باشد هر کس روش خود را پیش ببرد،در این میان کودک از هر طرف کشیده می شود ودچار چند گانگی شخصیتی می شود.
مربی هنر باید توانائی برخورد مناسب با آنها را داشته باشد از خرده گیری ها وانتقادهای بی مورد پیشنهادات مثبت را مد نظر قرار دهد.

‏اولین گروه از هنرمندانی كه به نقاشی كودكان توجه كردند، اكسپرسیونیستهای متقدم بودند. آنان به دلیل نزدیكی روحی و نوع كاركرد هنریشان در اواخر قرن نوزدهم به هنر كودكان بهطور جدی اهمیت دادند. خصایصی كه در نقاشی كودكان وجود دارد و برخی از آن ویژگیها كه در مكتب اكسپرسیونیسم حضور دارد، به طور اجمال عبارتند از:
كژنمایی واقعیت بیرونی، عدم اطاعت محض از طبیعت، عدم بهرهوری از اصول و مفاهیم سنتی زیباییشناسانه (غیر خلاق)، مبالغه و اغراق در صور طبیعی، نمادگرایی و پرداختن به عواطف درونی، رازپردازیهای سوررئالیستی، دید رنگی، عواطف تند رنگی، هماهنگیهای ناب تصویری عاری از صور عینی یا استعاری، پرداختن به انگیزشهای آزاد ذهنی (هنری)، سپردن خویشتن خویش به نیروهای خلاق بیان شكل و رنگ، پرداختن به موضوعهای خیالی، شاعرانه، افسانهای و بیان قوی را در اختیار تجربههای ذهنی قرار دادن، هادی درونی ناهشیار، شوخطبعی هنری، تمایل به انگیزشهای خودجوش، بیخیالی شادمانه و متانت، بیمقصدی در خلق اثر هنری و نهایتاً تنها قانون آنان «ضرورت درونی».
شاید علت توجه پیروان مكتب اكسپرسیونیست به نقاشیهای كودكان با عنایت به كودكی درونشان باشد و این نزدیكی هنری و فعالیتهای آگاهانهی هنرمندان خلاق باعث نوعی نگرش جدید در جهان هنر شد و موجب ابداع مكاتب هنری در قرن بیستم گشت. رویین پاكباز در تعریف «نقاشی كودكان» چنین مینویسد : «نوعی بیان تجسمی خودانگیخته مربوط به كودكان و نوجوانان (تقریباً از ۵ تا ۱۵ سال) است كه با هنر بدوی همانندی دارد. با در نظر گرفتن محدودهی هنر بچهها، نوعی كمال احساس و بیان در آن قابل تشخیص است. در سدهی بیستم، همگام با ارزیابیهای انگیزههای غریزی در فرآیند خلاقیت هنری، توجه به كیفیتهای بارز رنگ و طرح در نقاشی بچهها نیز اهمیت یافته است. بسیاری از هنرمندان مدرن چون كله، پیكاسو و ماتیس عمیقاً تحت تأثیر بیان كودكانه قرار گرفتهاند»(۱)

 

زماني كه هنرمندان بزرگي همچون كاندينسكي، كله، شاگال و بسياري ديگر براي يافتن شيوه‌ي جديد در هنرهاي تجسمي تلاش مي‌كردند، و قصد اين را داشتند كه انقلابي تازه در هنرهاي تجسمي به‌وجود آوردند و سنت‌هاي گذشته را درهم شكنند و طرحي نو دراندازند، به بيان كودكانه گرايش پيدا كردند. اين نگاه نو كه در ابتدا با واكنش‌هاي متعدد اجتماعي همراه بود در نهايت هر چه به انتهاي بيستم حركت مي‌كرد، حقايق بيشتر كشف مي‌شد و مسئله شفافيت عميق‌تري مي‌يافت و علت گرايش هنرمندان مطرح جهان و تئورسين‌هاي هنر نوين به سوي هنر كودكان آشكارتر مي‌گشت.

در جهان معاصر ده‌ها سبك و مكتب هنري در ‌جهان هنر به منصه ظهور رسيده است و در بسياري بيان ساده، بي‌آلايش و ابتدايي كودكانه مورد توجه قرار گرفته است. اين رويكرد زماني قوت گرفت كه «نوانديشي» در هنرهاي گوناگون ضرورتش بيشتر مشخص شد و هنرمندان بزرگي منابع الهام آثار خود را از نقاشي‌هاي كودكان يافتند.

پيكاسو براي منبع تخيل خود، آفريقا را كشف كرد و به‌دنبال آن تحقيقات مفصلي پيرامون هنر قبايل گوناگون آفريقايي، مكزيك، بربرها و انسان‌هاي بدوي و غارنشين انجام گرفت. اين پژوهش‌هاي جديد ثابت كرد كه هنر در قالب روحيات ملت‌ها و كيفيت تمدن‌ها به‌وجود مي‌آيد و برعهده‌ي نقاشان معاصر است كه به تمامي اين سبك‌هاي بياني خلاق غير مكشوف بپردازند و صادقانه اعتراف كنند كه هنر را صرفاً آكادمي‌ها به هنرمندان نياموخته‌ است بلكه بسياري از منابع خلاقيت همچنان وجود دارند كه كشف نشده‌اند.

در نتيجه هنرمندان به هنر كودكان براي دست‌يابي به بياني تازه توجه كردند و آن را نوعي بيان هنري به شمار آوردند كه داراي ويژگي‌هاي هنر انسان ابتدايي و سبكي همانند سبك هنرمندان نوپرداز آگاه امروز است. افزون بر اين، هنرمندان خلاق معاصر به اين نتيجه رسيدند كه هنر خود را چون نقاشي‌هاي كودكان ساده و پر رمز و راز ارايه دهند، البته به شكلي اصيل‌تر و مؤثرتر تا شايد انعكاس واقعي ايده ي هنرمند باشد.

(ژیلا ارغوانیان ، روانشناس(مدرس دانشگاه